جناب “شوقي” متوجه نشده است که استخاره، همان توجه و استمداد از مصدر فيض است و لا غير.
بسيار مى شود که انسان براى انجام کار مهمّى، متحيّر و سرگردان مى شود و مطالعه درباره جوانب آن، رفع تحيّر از او نمى کند؛ با افراد آگاه مشورت مى کند، ولى آنها نيز نظرات مختلفى دارند، و او همچنان در کار خود سرگردان مى ماند و اگر اين سرگردانى ادامه يابد، خسارت هاى سنگينى دامن گير او خواهد شد.در اين گونه موارد، دستور استخاره داده شده است که انسان طبق آداب ساده اى با خداوند بزرگ – به وسيله قرآن مجيد يا تسبيح و مانند آن – مشورت کند و از ذات پاکش هدايت و راهنمايى به آنچه خير و صلاح اوست، بطلبد؛ به يقين خداوند نيز او را ـ طبق روايات صريحى که داريم ـ راهنمايى خواهد کرد.استخاره، نه تنها انسان را از حال تحيّر و سرگردانى – که بدترين حالات است و مايه تلف شدن وقت و نيروى اوست – نجات مى بخشد، و او را با اراده و تصميم قوى و گام هاى استوار به سوى مقصد به حرکت وا مى دارد؛ بلکه واقعاً نيز راهنما و راهگشا به سوى خيرات است و اين حقيقتى است که در روايات اسلامى وارد شده است.
گاه انسان براى کارى استخاره مى کند و مطابق آن، به سوى آن کار مى رود و ظاهراً نتيجه اى نمى گيرد، امّا بعد از ماه ها، يا سال ها، رمز عجيب آن استخاره را درمى يابد.
به هر حال، استخاره را با پيشگويى نبايد اشتباه گرفت; بلکه استخاره خير و صلاح کار را از طريق درخواست از خداوند، به انسان نشان مى دهد.[۲]
به همين جهت؛ مسلمانان چون با حال توجه و خلوص نيت متوسل به خدا مي شوند و رفع تحيّر را از کتاب خدا (نه از اقدس؛) درخواست مي کنند جواب بسيار کافي و شافي و مناسبي در مي يابند.
ولي از انصاف نبايد گذشت چون موضوع سؤال و بحث در پيرامون استخاره کردن به کتاب “اقدس” بوده است و جناب شوقي هم به طور مسلم متوجه بود که اقدس کتابي نيست که قابل استخاره به آن باشد، از اين لحاظ مي گويد: شما بايد به سوي خدا متوجه باشيد.[۳]
منبع:
1. مفاتيح نوين، ص ۱۱۳۷.
۲ .گنجينه ي احکام، ص ۳۶۵.
۳. محاکمه و بررسي در تاريخ و عقائد و احکام باب و بهاء،ج ۲، ص ۶۹.